شروع مهر و پایانش رو مریض بودم!
این شهر ما فقط و فقط دو فصل داره؛ تابستون و زمستون. تغییر فصلش هم کاملا ناگهانیه. دیروز ظهر کولر روشن بود. شب مجبور شدیم کل دریچه های کولر رو ببیندیم تا سوز سرما داخل نیاد! اردیبهشت هم بخاری روشن بود و یهویی توی یه روز به حدی گرم شد که کولر رو دادیم سرویس کردن! چیزی به اسم بهار و پاییز هم نداریم. :| سه روزه خیلی ناجور داره بارون میباره و منم دیروز گیر افتادم توی خیابون. قبل رفتنم به باشگاه یه آفتاب سوزان بود که مجبور شدم، مانتوی نازک تابستونی بپوشم. هیچی دیگه با همون مانتوی تابستونی، بدون چتر، زیر بارون قشنگ مثل موش آبکشیده شدم. الان به حدی مریضم که فکر میکنم چیزی نمونده به خدمت ملک الموت شرفیاب بشم! نشستم فقط حساب روزهای باقی مونده تا آزمون رو میکنم. :(
لطفا دعا کنید زودتر خوب شم. :(((
درباره این سایت