پیش نوشت: سلام :) من توی نه گفتن خیلی اراده دارم طوری که همیشه مامانم رو به خاطر این که نمیتونه سرزنش هم میکنم! اما نمیدونم چرا نمیتونم به اینجا نه بگم. این همه جاذبه و کشش از کجا میاد عاخه؟ :/
همونطور که پیش میکردم درخشیدی، تک ستاره ی آسمون قلبم. دمت گرم *_*
امروز با اختلاف یکی از بهترین روزهای این چند وقت اخیر بود. مرسی که با بودنت و حضورت قشنگ ترش کردی. [باید سر فرصت بیام و ریز به ریز و جزء به جزء اش بنویسم که یادم نره. هر چند احتمال فراموشیش خیلی خیلی کمه.]
قبل از فوت کردن شمع ها که میخواست آرزو کنه گفت آرزوم اینه لادن به آرزوش برسه. ^_^
خدایای این دوستای خوب رو برامون تاکسیدرمی کن، باشه؟ :))
.
+ کسی اینجا هست یه کتاب درست و درمون زبان برای اصطلاحات مکالمه ای اینا بشناسه؟ برای زبان تخصصی کنکور میخوام.
+ درسته این دوستام خیلی خیلی خوب و عزیزن ولی هنوز هم به نظرم رفیق بی کلک مادره. حرفاش به معنای واقعی تبلور انگیزه است. :) بمون برام :*
+ یه تحول اساسی توی درس خوندنم ایجاد کردم، امیدوارم موثرتر باشه. توکل به خدا :)
+ y میگه فکر کنم واقعا ارزش داشت که بهم گفتی خفه شو و بلاک کردی . هی میگه که منو شرمنده کنه. :| هر چند که این بار خیلی هم بی راه نگفت. :دی
+ اگه من یه روزی یه کسی شدم، به جایی رسیدم، چه میدونم معروف شدم از دعای خیری بود که اون آقای راننده تاکسی ای که
درباره این سایت