من رنج بسیار کشیده‌ام و می‌کشم اما به آرامی و در عین کرامت رنج می‌برم. رنج را بخشی از زندگی می‌دانم، بخشی بسیار مهم! چگونه چیزی بیاموزم اگر رنج نبرم؟! من اما به هنگام رنج آرام می‌مانم. چه کسی باور می‌کند من رنجی بسیار عمیق دارم؟! گمان نمی‌کنم نباید رنجی باشد؛ گمان نمی‌کنم وجود رنج نشانه‌ی اشکال است، گمان نمی‌کنم نباید در تکاپوی رفع رنج باشم اما سعی در غلبه بر رنج را هم ندارم. بلکه در تلاشم رنج را عمیقا «درک» کنم، بدون مقاومت! افسرده و پریشانم ولی امید دارم به حد کافی برای درک رنج و زندگی خردمند باشم. :)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کافه ریاضی Teresa شمیم بهار Scott شرکت آسیا تابلو Christian سینما از نگاهی دیگر اندیشه‌ورزی پوستر دیواری