کافیه من یه ذره خوشحال باشم بعدش یه اتفاقی میفته که… امسال چهار تولد داشتم که آخریش برای دیروز و توسط دوستام بود. :)

مرسی بابت تمام دعاها و انرژی‌های مثبتتون. :) مامانم حالش خوبه و مشکل خاصی نداره. دو مراقب هم بالای سرش گذاشتیم. :)

دیشب تا خود صبح از استرس نخوابیدم. وقتی هم مامانم اینا برگشته‌بودن براشون صبحانه درست کردم و بعدش هم ناهار! البته بهتره بگم چندتا ناهار. بعدش هم اون همه ظرف کثیف رو شستم. اومدم بخوابم که گوشی مامانم زنگ خورد. طبق معمول گوشیم روی حالت پرواز بود اما دلیلش برای زنگ به مامانم در دسترس نبودن خودم نبود بلکه هدفش این بود که اجازه بگیره باهاش برم تئاتر مری پاپینز رو ببینم! خیلی دلم راضی به رفتن نبود به خاطر وضع مامانم اما خود مامان خانوم به زور روانه‌‌ام کرد. می‌دونست که چقدر دوست داشتم برم و این تئاتر رو ببینم و چه بلایی سر بلیطم اومد. فقط دست بردم یه پالتو پوشیدم و رفتم؛ حتی برام مهم نبود چی پوشیدم. توی آینه‌ی آسانسور دیدم چقدر رنگ‌پریده و بی‌روح و درب و داغونم! صورتم پر از جوش بود ولی من نای کرم زدن نداشتم. لب‌هام قرمز و متورم بودن چون شب قبلش از شدت استرس پوستشون رو کنده بودم. یه جاهاییش حتی خون هم اومده بود ولی خسته‌تر از اونی بودم که بخوام کرم لب یا رژ بزنم. دست‌هام به خاطر تماس با مایع ظرفشویی زبر و خشن شده‌بودن ولی زحمت مرطوب کننده زدن به خودم رو دادم. خلاصه که در تباه‌تربن حالت ممکن این تن خسته ی رنجور رو تا تالار وحدت، پیاده کشیدم و بردم! ساعت ۶:۲۰ رسیدم، اون زودتر رسیده‌بود. بلیطم رو بهم داد و با دیدن همکف، ردیف ۱، صندلی ۱۴ تمام خستگی‌هام از تنم در شد. بی‌نهایت خوشحال شدم!

تئاتر هم واقعا عالی بود و پشیمون نشدم از تماشاش! اصلا هر چی بگم از خوبیش کم گفتم! بعد از تموم شدن هم خودش رسوندم خونه. توی طول مسیر هم فقط در مورد آیلتس حرف زدیم. تابستون امسال شرکت کرده و نمره‌اش ۶ شده. نمی‌دونستم که دانشجوهای بین‌الملل باید آیلتس داشته‌باشن؛ البته نمره‌ی خیلی بالایی نیاز ندارن… گفت مجدد قصد داره شرکت کنه بلکه بالای ۷.۵ بشه. گفت ایراد من توی لیسنیگ اینه که تلفظ‌ها رو خیلی خوب بلد نیستم و درست گفت. من نیمی از کلمات رو با لهجه‌ی آمریکایی تلفظ می‌کنم و نیم دیگه رو با بریتانیایی. بی‌خودی خودم رو گیج کردم… آخرش هم پیشنهاد داد که اگه دوست دارم خواهرش می‌تونه یه تور دانشگاه‌ گردی بذاره باهام! می‌‌دونستم امسال داروسازی قبول شده ولی نمی‌دونستم توی دانشگاه ماست… :|

+ اینقدر خسته‌ام که اتفاق‌ها و حرف‌های امروز رو خیلی درهم برهم و بی‌سروته نوشتم!

+ راستی تئاتر همچنان تمدید شده و امکانش براتون فراهمه به شدت توصیه می‌کنم برید ببینیدش اگه تا حالا مثل من دیر جنبیدین! :))))


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Kristie رستوران انواع پرده برقي 2020 | پرده اتوماتيک | سايبان شهر زیرنویس نحوه نوشتن یک رزومه جذاب نیلوفر آبی ATTractive PICture یادداشت های بورسی آپديت آنتي ويروس نود32 - يوزرنيم و پسورد - لايسنس نود 32 Jennifer