با سیمکارتی که قلمچی بهم جایزه داده بود، یه اکانت تلگرام دارم و باهاش کانال هایی رو که بنا به دلایلی نمیخوام ادمین از حضورم باخبر بشه میخونم. خودم هم نمیدونم شماره اش چنده دیگه چه برسه به اطرافیان. :))

کِرم یا شاید خر درونم فرمان داد که به "ر" با این اکانت پیام بده و حرفی که میخواستی رو در رو بهش بگی و نشد رو اینطوری بگو. من هم مغزم رو به کار گرفتم تا بالاخره کلمات کنار هم چیده شدن و یه جمله ی بی نقص براش فرستادم! پنج دقیقه بعد خوندش. خلاصه ی چیزی که نوشته بودم این بود: "خیلی خوشگلی، حیف میشد اگه بهت نمیگفتم!" از ظواهر و اسمم هم پیدا بود دخترم. اون هم نه تنها بلاک نکرد بلکه نوشت: " خیلی لطف دارید، چشم هاتون قشنگ میبینه."ر" دختره. من هم دخترم. :| اگه من جای اون بودم قطعا بلاک و ریپورت میکردم! البته که من جای اون نیستم و این که خوشگل نبودنم هم در این که چنین پیامی دریافت نخواهم کرد بی تاثیر نیست! :دی

کلا خواستم بگم دختران سرزمینمون خیلی روشنفکر شدن. :))))


+ به شدت مجذوب این دختر شدم. چهره اش، لبخندش، خندیدنش، صحبت کردنش، رفتارش، متانتش، وقارش،. منبع آرامش و حس و حال خوبه. ای کاش طور دیگه ای باهاش آشنا شده بودم و این وسط واسطه ای درکار نبود. ای کاش من رو اینطوری که الان میبینه نمیدید. ای کاش خیلی صمیمی بودیم. ای کاش این رابطه‌ی بینمون به هیچ جا و هیچ کس دیگه ای غیر از خودمون مربوط نبود. ای کاش میشد دوست تر بشیم و تا ابد با هم باشیم.

ولی خب متاسفم که همه چیز بستگی داره به من و در عین حال کاری هم از دستم ساخته نیست. :(

+ از اهالی بیان سه نفر شماره ی من رو دارن و بالعکس. فردا پس فردا یکی مزاحمتون شد یا هر چی، من نیستم! :) به تمام مقدسات عالم سوگند یاد میکنم. :))) من با اون اکانتم کارهای انسان دوستانه انجام میدم، مزاحم نمیشم. :دی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مهاجرت به استراليا دیجی لینگو فروشگاه هوشمند معلم فروش و مدرس فروش، مدرس بازاریابی و فروش اندروید 30تی A Glimpse of Life فتوکپی دلنوشته های یک انسان...