نمیدونم چی پیش میاد، نمیدونم چی میشه ولی هرطوری حساب و کتاب میکنم دلیلی برای شاد نبودن وجود نداره. هر اتفاقی که بیفته، هر راهی رو که انتخاب کنم، هر تصمیمی که بگیرم، هر چی که توی تقدیر و سرنوشتم رقم خورده باشه، من راضیم. این بار راضیِ راضیم. چی میشه که بشه؟ چی میشه، اگه بشه! یعنی «من راهی توام؟ ای مقصد درست!»
بی نهایت نیازمند دعاهاتون هستم.
+ دخترعموم که کنکوریه، همیشه با من در تماسه و با هم مشکلاتش رو رفع میکنیم. نمیشه گفت مشاوره اش هستم چون خودش برنامه ریزی میکنه و همه کارهای درسیش رو انجام میده فقط به قول خودش من گوش شنوای خوبی برای گوش دادن به نق هاش دارم، نق های از نوع کنکوری. :) یه بار بهم گفت که اگه مشاور بودم از خیلی ها بهتر بودم و میتونستم به خیلی ها کمک کنم و ازم پرسید چرا نیستم و قصد ندارم باشم. منم در جواب گفتم دوست ندارم زیر بار مسئولیتی برم که خیلی سنگینه چون قسمت اعظم آینده ی شغلی تقریبا همه، به همین آزمون چهارساعتی مسخره که به به هر دلیلی ممکنه خراب بشه بستگی داره و اگه اینطور بشه من نمیتونم خودم رو ببخشم! حس میکنم مثلا کم کاری من بوده!
امشب که این اتفاق افتاد، تنها ایده ای که برای نذر کردن به ذهنم خطور کرد همین قضیه ی مشاور شدن بود. قرار نیست بابتش هم از کسی پولی دریافت کنم. عوضش تا جایی که میتونم تلاش بکنم که باعث موفقیت چند نفر دیگه بشم. مطمئنم از پسش برمیام. تا آخر عمرم که نمیتونم از پذیرش مسئولیت طفره برم، میتونم؟
درباره این سایت