پربازده ترین عیدی که داشتم مربوط میشه به زمانی که سوم راهنمایی بودم. با پاس شدن pre3 رسما وارد تعطیلات شدم. یک روزه تمام خریدهام رو انجام دادم و وقتی خیالم از بابت لباس هام راحت شد، یه برنامه برای خودم نوشتم. اون زمان از معدل ترم اولم راضی نبودم و میدونستم که یه سری از دروس ترم دوم بین مدارس سمپاد هماهنگ برگزار میشه که قطعا سخت تره! از تاریخ و دفاعی گرفته تا فیزیک و شیمی همه رو توی برنامه ام گذاشتم. وقت برای حل تست هم درنظر گرفتم چون المپیاد مرحله سوم رو پیش رو داشتم! کتاب های inter1 (ترم بعدی) دخترخاله ام رو هم گرفتم و نیم نگاهی بهشون داشتم! دیوان شهریار و کتاب انگلیسی شازده کوچولو رو هم به عنوان جایزه میخوندم. در عین حال عیددیدنی هم میرفتم و وقتی مهمون داشتیم توی جمع حاضر بودم، نه مثل زمان کنکور. :| برنامه طوری بود که ١٢-ام به پایان میرسید تا سیزده به در راحت برم بیرون و بازی کنم! :/
چرا اینا رو دارم مینویسم؟
١. خدا اون سال ها یه نیرویی به من داده بود که ازم گرفتش. :( دوباره و حداقل برای امسال نیازش دارم.
٢. دوست دارم تمام تلاشم به کار ببرم تا اون سال کم نظیر تکرار بشه.
٣. بلکه یه ذره خجالت بکشم و خلف وعده نکنم. این که آدم شرمنده ی خودش بشه بدترین درده!
.
حالا نوبت شماست؛ از اهداف و برنامه های سال ٩٩ تون برام بگید. ;) این یه چالشه و بنده از تمامی اهالی عزیز بیان برای شرکت دعوت به عمل میارم. ^_^
همونطور که از طومار بند اول پیداست، هدف امسال من «تلاش و همت مضاعف»ه. امیدوارم که بهش برسم. :))
.
+ احتمال داره کامنت های این پست با تاخیر تایید بشن.
درباره این سایت